ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
در زندگی هر کسی روزها و ساعتهایی هستند که با سایر لحظات متفاوتند
گاهی و فقط گاهی حتی برای یک بار در یک لحظه خاص در زندگی اتفاقی خواهد افتاد که گذشته و اینده را متحول میکند .
"تصادف" نیست به معنی یک اتفاق غیر معمول نه بلکه کاملا از قبل طراحی شده است و در مکان و زمان خاصی قرار گرفته است ...
و من یک بار به ان برخوردم و تنها یک بار .
در آغوشش گرفتم پذیرفتمش و خواستم در تمام لحظات و همه مکانها در کنارش باشم ...
و حالا زمان آن رسیده به تمام ساعتها و ثانیه به همه مکانها به همه موجودات حتی به تو ,ثابت کنم که گم نشده ام و هیچ آدرسی را اشتباه نرفته ام, برای رسیدن به تو !
و برای رسیدن به تو, همه ساعتها از حرکت ایستاده اند همه مکانها تاریک و خاکستری است و تنها تو در لحظه دقیق خود میدرخشی , .
من در پستوی تاریک تنهای خود میدیدم که سوسو میزدی و گرم میکنی دل ناامیدم را که در ورطه تاریک خود سرد میشد و چه امید دل انگیزی که در آخرین ثانیه های مرگم دستان بخشنده ات زندگی بخشید به لبهای خاموشم که جز بیهودگی چیزی نداشت برای حرکت و آموختی تا بگوید باران تا بگوید عشق تا بگوید زندگی.
کاش میدانستی حتی اگر بارانی نبارد , شراب گونه هایت تا همیشه سیرابم خواهد کرد .
و اینها را برای تو مینویسم تا بدانی دوستت دارم تا بدانی فراموشت نخواهم کرد .
و انقدر خواهم نوشت تا جوهری نماند تا جانی نماند که ایثار شود تا اشکی نماند که بلغزد از چشمان متروکم تا تنی نباشد که بمیرد برای تو .