آقای رئیس

مجموعه گاه نگارها و یادداشت ها

آقای رئیس

مجموعه گاه نگارها و یادداشت ها



Try to look for love not only in love stories

چشمهایت را باز کن باز بروی حقیقت .!
چشمهای حقیقت بین تو هنوز هم میبینند؟
امشب از زیبایی چشمها ی تو حرفی نمی زنم..همه میدانند!
چه ساده باید گذشت ! چه ساده باید بخشید!
سالها میگذرد... چشمهای قشنگ تو دیگر مرا نادیده گرفته بودند.


شکایتی ندارم !گله ای نیست.
من به همین دل خوشم.
دل خوش به تنهایی خودم.
رسیدنی در کار نیست! این رسم عشق است...
کاش عاشق نبودم.
تا به کی تا به کجا؟
توانی در من نیست ...

نظرات 3 + ارسال نظر
امید خطر پنج‌شنبه 14 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 03:34 ق.ظ http://omidkhatar.mihanblog.com



با صدای بی صدا
مث یه کوه بلند
مث یه خواب کوتاه
یه مرد بود یه مرد
با دست های فقیر
با چشم های محروم
با پاهای خسته
یه مرد بود یه مرد
شب ، با تابوت سیاه
نشست توی چشم هاش
خاموش شد ستاره
افتاد روی خاک
سایه اش هم نمی موند
هرگز پشت سرش
غمگین بود و خسته
تنهای تنها
با لب های تشنه
به عکس یه چشمه
نرسید تا ببینه
قطره ، قطره ، قطره ی آب ، قطره ی آب
در شب بی تپش
این طرف ، اون طرف
صدا ، صدا ، صدای پا ، صدای پا

ممنونم زیبا بود

پانی یکشنبه 24 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 04:27 ب.ظ

سالی یه بار on میشم .. میام اینجا !!! تو هم که هی قم و غصه ای ! ای بابا

پانی یکشنبه 24 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 04:27 ب.ظ

قم = غم ~~ ماشالله دیکته :))

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد