دیشب به نرده ها تکیه کرده بودم نه لنگم نه کورم !
نگاه میکنم همیشه اما همیشه نمیبینم .
دیشب میدیدم نگاه نمیکردم دیدم که دید اما نگاه نمی کرد .
نه کوچکم نه کودکم نه احمقم اما هستم نه در دنیایی که دیگران هستند اما هستم کنار تو برای تو ... تا روزی یا شبی دوباره به نرده ای از سر تنهایی تکیه کنم و ببینم که تنهایی ام را میبینی .
تو دیدی که لحظه های من و تو کنار نرده ها به آمیزش راضی شدند و تو میدانی بی تو لحظه هایم را عقربهء تنگ نظر زمان چگونه به سرقت می برد .