آقای رئیس

مجموعه گاه نگارها و یادداشت ها

آقای رئیس

مجموعه گاه نگارها و یادداشت ها

اقتصاد کلان ۲

وقتی ۶۰۰۰۰۰ تومان پول بی زبان را درست در زمان رکود اقتصادی از جیب مبارک میدهیم تازه می فهمیم دزدها چه انسانهای شریفی هستند که با دست خالی ملتی را سر کار میگذراند و به اشتغال زائی کمک میکنند .  

این دوربین فکستنی را هم برای دیدن این انسانهای شریف تعریف کردم .اما یا من بد شانس هستم که جز خودم کسی را نمیتوانم ببینم یا دزدها زیادیخجالتی تشریف دارند .!

زندگی

 

   

 

این هم آخرین هدیه من به شما دوستان  

موفق باشید . 

  

پ.ن : زندگی باید کرد .

Stolen Moment

دیشب به نرده ها تکیه کرده بودم نه لنگم نه کورم ! 

نگاه میکنم همیشه اما همیشه نمیبینم . 

دیشب میدیدم نگاه نمیکردم دیدم که دید اما نگاه نمی کرد . 

نه کوچکم نه کودکم نه احمقم اما هستم نه در دنیایی که دیگران هستند اما هستم کنار تو برای تو ... تا روزی یا شبی دوباره به نرده ای از سر تنهایی تکیه کنم و ببینم که تنهایی ام را میبینی .  

تو دیدی که لحظه های من و تو کنار نرده ها به آمیزش راضی شدند و تو میدانی بی تو  لحظه هایم را عقربهء تنگ نظر زمان چگونه به سرقت می برد . 

  

Losing Sleep

 

وقتی متوجه شدم که به بی خوابی های شبانه خودم فکر میکردم !!! 

متوجه چی ؟

متوجه شدم دارم توی سیستم اورکلاک شده جالبی زندگی میکنیم یه جایی مثل MATRIX  

یک رئیس و چند فرمانبر ! یک اورکلاکر برای اور کلاکینگ کردن ما تا خوب کار کنیم بیشتر از ظرفیت  

کم بخوابیم کم تفریح کنیم و" پدر صاحب بچه رو "در بیاریم تا بگیم بهترینیم ! 

در overclocking  رئیس دستور نمیده اما همه اورکلاکر هستند ! 

و دستور اینه :  

Don’t stop learning 

Don’t stop working 

Don’t stop thinking 

  Don’t stop living  

 Don’t stop loving  

Don’t stop sharing 

  Don’t stop giving 

  Don’t stop caring 

مغز ( central processing unit)مشکلی پیدا نمی کنه در واقع living و loving مثل یک ویروس باهوش محاسبات مغز اورکلاک شده مارو منحرف میکنه !  ( الاغ نباش بحث جدی ه )

نتیجه برای سیستم :بهره وری بالا ! 

نتیجه برای من :  

losing sleep  

... 

...   

... 

... 

... 

... 

  

منبع :درآمدن پدر صاحب بچه 

Copyright © : تا اطلاع ثانوی

نوستالژی

 

به بهانه لبخندی زندگی کردیم که در کوچه پس کوچه های شلوغ نه ساکت در هیاهوی بوق و فحش و چراغ قرمز گم شده بود و در ثانیه های انتظار نقش چنار طویلترین خیابان جهان را بازی کردیم و به وقت وصال حرف از رفتن زدیم ...  

دم همه ما گرم تمام ویترینهای را در جستجوی پوششی گشتیم که ما را آنی کند که نیستیم  و تمام درجات را کسب نمودیم تا آنی شویم که هستیم ! روزگار غریبی نیست , نازنین مردی است که خوب خرج کند و زندگی مدرن ترین عکس نامزدی است که بر دیوار تنهایی خانه من و تو خاک بخورد تا روزی یا شبی مهمانی خوانده یا ناخوانده تنها باهم بودنمان را به یادمان بیاورد. 

 

یادمان باشد اگر ...

 

 

سوزم همچون گل، از سودای دل
دل، رسوای تو، من رسوای دل