آقای رئیس

مجموعه گاه نگارها و یادداشت ها

آقای رئیس

مجموعه گاه نگارها و یادداشت ها

سیریش

 

 از اینکه قلبتان با یک سطل سیریش مقایسه شود چه حسی دارید ؟ 

 

میخواستی اینقدر احمق نباشی !

دیشب چیزهایی شنیدم که اگر یک احمق میشنید دست از حماقت بر میداشت ! 

و اگر دیوانه ای میشنید عاقل میشد  . 

اما تعجب من از اینه که من چه احمق دیوانه ای هستم که هنوز خوب نشدم ؟! 

چون نمیشود کل مردم دنیا دیوانه و احمق باشند پس بی شک من آن دیوانه احمق هستم که اینطور تصور میکنم . 

از طرفی به طرز غریبی یقین دارم که نه دیوانه ام نه احمق ! 

دیشب یاد گرفتم کسی که حد خودش را نمیداند گم میشود ! 

و گم شدن کار دیوانه ها و احمقهاست ! 

نتیجه دیگر اینکه بلند ترین درخت جهان کجاست ؟ 

و محکم ترین طناب جهان چه جنسی دارد ؟ 

نه پوست کلفتی دارم نه بلند پروازم ...   

وقتی مرده شور کسی را ببرند بی شک مرده شور دوست داشتنش را هم خواهند برد ... 

۱۰/۱۰/۸۷

 

 

 

     سینهء تنگ من و بار غم او هیهات          مرد این بار گران نیست دل مسکینم 

یوزارسیف

دم خدا گرم که که انسانی چون تو آفرید . 

اند زیبایی و مرام  

اند معرفت 

و آخر خوشگل خندیدن  

و باز هم آخر دیر بیدار شدن حتی دیر تر از مموش ! 

ولی صد افسوس که زلیخا شدیم یوزارسیف . 

انگشت بریدتیم به خدا ... 

 

پ.ن :۲۵ فروردین در واقع همون روز موعود بود ولی سال ۶۴ کسی به این درک نرسید . 

و همه در انتظار ظهور باقی ماندن حالا چه فرق میکند ...در بند اسم بودن اشتباه است حالا یا مهدی عسگری یا پ؟؟ی عسگری . آحاد ملت مسلمان میداند که هر چه ما بگوییم همان است مگر خلافش را ثابت کنند تازه اگر بتوانند یا جراتش را داشته باشند. منجی عالم بشریت در حال حاضر در همین کوچه پس کوچه ها زندگی میکند بی لیاقت چشماتو وا کن

 

زنده های بی کفن

یک هاله مقدس رو سر مترسک 

یکی بزغاله میبینه یکی هم سگ  

شکم سیرو مغز پیرو انقلاب مخملی

چریک کت شلواری و چگوارای فوکولی  

سیاسی های مست و مستهای معتقد 

دکترو پرفوسور با پیشوند سید

مفت بی ریشه و ریشهء مفتی امت گشنه

کرم و کلام کذب و کشف و کتاب کهنه 

دولت بیمار ملت بیزار مدیر غایب

جوان و جلق و جهاد اکبر و امام نایب

شهید زنده و زنده های مرده بی کفن 

چماق و چراغ دین چلغوزهای بی وطن 

فردوسی خط امامی با سر بند یا زهرا   

حافظی بسیجی کرک بدست سر کوچه ها

باری تعالی

آری باری تعالی 

دوست دوران زنده بودنم چون خدا کلامش یک بار نازل میشد بر من که رسول قلبم بودم برای رساندن پیامش به تمام سلولها شرینها بافتهای قلبم و این جماعت نمی خواستند پیامی را که خدایم نازل کرده بود بی دلیل قبول کنند ...همگی می گفتند لا اکراه فی الدین 

لا اله الا الله از دست این خدا و این جماعت . 

خدایم میگوید گمشو پیامبر بی لیاقت نمی خواهم.